تقریبا همه از موسیقی لذت می برند، چه از طریق گوش دادن به آن، آواز خواندن، و یا نواختن یک آلت موسیقی. اما با وجود این علاقه تقریبا همه جانبه، بسیاری به کنار گذاشتن برنامه های آموزش موسیقی از برنامه های آموزشی خود هستند. این یک اشتباه است؛ با این کار نه تنها یک موضوع لذت بخش را از دست می دهند، بلکه موضوعی که می تواند زندگی و آموزش دانشجویان را غنی کند را مورد اغماض قرار داده اند.
Hotel Le Meurice Paris Franceچگونه نواختن موسیقی می تواند رشد مغز کودک را تحت تاثیر قرار دهد
نکاتی که در خرید پوستر دیواری باید در نظر بگیریممحققان معتقدند نتایج تحقیقات گوناگون حاکی از آن است که یادگیری و حتی گوش کردن موسیقی میتواند میزان ضریب هوشی را در میان کودکان و بزرگسالان تا 7 درجه افزایش دهد. دانشمندان با انجام تحقیقاتی ادعا کردهاند افرادی که میتوانند یک ساز موسیقی را بنوازند باهوشترند، زندگی اجتماعی بهتری دارند و در تحصیلات خود موفقترند.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز ، تحقیقات جدید نشان میدهد افرادی که به طور منظم یک ابزار موسیقی را مینوازند بعد از مدتی شکل و قدرت مغز خود را تغییر میدهند که این عامل در نهایت میتواند به بهبود مهارتها و تواناییهای ادراکی آنها منجر شود. حتی نواختن موسیقی میتواند میزان ضریب هوشی را در میان کودکان و بزرگسالان تا 7 درجه افزایش دهد.
محققان در این باره اعلام کردند: شواهد نشان میدهد مغز موسیقیدانان از لحاظ ساختار و عملکرد با افرادی که با موسیقی آشنایی ندارند تفاوتهای زیادی دارد. نواختن موسیقی سبب میشود قسمتهای خاصی از مغز که وظیفه پردازش و نواختن یک آهنگ خاص را دارند تقویت شوند. این قسمتها همچنین وظایف دیگری مانند تواناییهای حرکتی، مهارتهای شنیداری و ذخیرهسازی اطلاعات را دارند و زمانی که فردی شروع به آموختن نواختن یک ساز میکند این قسمتها به طور قابل توجهی رشد کرده و عملکرد آنها طی دوران آموزش روز به روز بهتر میشود.
لوتز جانک، روانشناس دانشگاه زوریخ، در اینباره گفت: «آموختن موسیقی بدون شک فواید زیادی برای مغز انسان دارد تا جایی که میتواند ضریب هوشی (IQ) فرد را تا 7 امتیاز افزایش دهد. ما در بررسیهای خود متوجه شدیم که حتی افراد بالای 65 سال هم، 4 یا 5 ماه بعد از شروع به آموزش نواختن یک ساز تغییرات زیادی در مغزشان به وجود میآید. حتی چند هفته بعد از شروع آموزش موسیقی نشانههای مثبتی در مغز سالمندان دیده میشود که این تغییرات در نهایت سبب میشود سالمندان ابتلا به بیماریهای مغزی مانند آلزایمر را به تأخیر بیندازند و حتی از بروز بعضی از فلجیها که به خاطر کاهش عملکردی مغز به وجود میآید پیشگیری میشود.»
موسیقی روی هر دو نیمکره مغزی انسان تأثیرگذار است و باعث تقویت هر دو بخش میشود. قسمتهایی از مغز افرادی که موسیقی مینوازند و وظیفه کنترل قدرت شنیداری، حافظه و قسمتهایی که وظیفه کنترل دستها را دارند در حین آموزش موسیقی به بهترین شکل تمرین داده میشوند و تقویت میشوند.
موسیقی به دو شکل میتواند به بهبود وضع جسمی و روحی فرد کمک کند به طوری که در فرد شنونده باعث تحریک واکنشهای عاطفی و ذهنی فرد میشود و در فرد نوازنده که خود نیز در ایجاد موسیقی فعال است، علاوه بر تحریک عواطف موجب تقویت ارتباط جسم و ذهن شده و به هماهنگی این ارتباط در بدن کمک میکند. از آنجایی که نواختن موسیقی به صورت گروهی یا فردی انجام میشود و تأثیر آن نیز بر روح متفاوت است بنابراین تأثیر نواختن و یا شنیدن آن میتواند غمگین کننده، اضطراب آور یا نشاط بخش و آرامکننده باشد.
جانک در ادامه گفت: «در مورد کودکان ما متوجه شدیم یاد گرفتن موسیقی به آنها نظم و توجه بیشتر و برنامهریزی را میآموزد که همه این تواناییها برای بهبود عملکرد این کودکان در طول دوران تحصیل آنها در مدرسه و دانشگاه بسیار مفید است. کودکانی که موسیقی را فرامیگیرند با سرعت بیشتری میتوانند خود را با آموزش زبان…
دوم تطبیق دهند و کلمات را مدت زمان بیشتری در ذهن خود نگاه دارند. البته نواختن موسیقی تنها روش برای تقویت این مهارتها نیست، اما ما مطمئنیم این روش میتواند درکنار دیگر متدها کمک مؤثری به انسانها کند. زمانی که شما در حال آموزش موسیقی هستید باید نتهای موسیقی را بیاموزید، زمانبندیها را رعایت کنید و بتوانید صداها را بهتر به ذهن خود بسپارید.
تقویت همین مهارتها به شما کمک میکند زبانهای جدید را بهتر بیاموزید و کلمات را مدت طولانیتری در ذهن خود به خاطر بسپارید. موسیقی آن چنان تأثیری روی انعطافپذیری مغز دارد که ما به دنبال استفاده از آن برای کمک به بیماران ذهنی هستیم و تحقیقات زیادی در مورد علم موسیقی – درمانی هماکنون در نقاط مختلف جهان در حال انجام است.»
از طرف دیگر، قرار گرفتن کودکان درمعرض موسیقی حال چه آنها موسیقی را بنوازند وچه به آن گوش بدهند اثرات بسیار مفیدی روی قدرت شنیداری آنها دارد. محقق دونالد هاگس، استاد دانشگاه کارولینا، دراین باره گفت: «هیچ چیزی مانند موسیقی نمیتواند همه قسمتهای مغزی را فعال کند. زمانی که کودکان با موسقی آشنا میشوند قسمتهای زیادی از مغز آنها به طور همزمان تقویت میشوند که از جمله آن میتوان به مرکز زبانآموزی و محاسباتی اشاره کرد.
کودکانی که موسیقی گوش میدهند قدرت شنیداری آنها به طورقابل توجهی افزایش پیدا میکندکه همین عامل سبب میشود مهارتهای زبانآموزی آنها رشد چشمگیری داشته باشد. این کودکان بهتر میتوانند الگوهای زبانی را تقلید کرده و فراز و فرودهای خاص هر زبان را تحلیل کنند که همه این مسائل به بهترین شکل میتوانند روی مهارتهای زبانآموزی تأثیر مثبت داشته باشد.»
جالب اینجاست که هیچگاه برای آشنا کردن کودکان با موسیقی دیر نیست. تحقیقات نشان داده که کودکان حتی قبل از تولد نیز میتوانند به صدای موسیقی گوش داده و آن را به خاطر بسپارند. کودکانی که موسیقی میآموزند در امتحاناتی که رابطه مستقیم با قدرت شنیداری دارند نتایج بسیار بهتری میگیرند. هرچه زمانی که کودکان در طول هفته به یادگیری موسیقی اختصاص میدهند بیشتر باشد به همان میزان قدرت شنیداری آنها نیز بیشتر است.
بررسیها نشان میدهد کودکانی که قبل از شروع امتحانات خود به موسیقیهای اجرا شده توسط موتزارت گوش میدهند در امتحانات نتایج بهتری میگیرند. این نتایج به خصوص در درس ریاضیات بیشتر به چشم میخورد که نشان از تأثیر مثبت موسیقی در قدرت پردازش مغزی دارد.
موسیقی همچنین میتواند روی رفتار کودکان تأثیر مثبتی داشته باشد به طوری که کودکان زمانی که به شکل گروهی اقدام به آموزش موسیقی میکنند با مفاهیمی مانند همکاری، بردباری و نظم گروهی آشنا شده و آنها را به طور عملی میآموزند.
نواختن موسیقی به شدت حس اعتماد به نفس کودکان را افزایش میدهد.
زمانی که کودکی قادر به نواختن یک ساز خاص است از طرف دیگران مورد تحسین واقع میشود و همین عامل تأثیر بسیار شگرفی در بالا رفتن اعتمادبهنفس در میان کودکان دارد.
نوازندگی و سرگرم شدن با موسیقی یکی از علاقیات انیشتین به شمار می رود این امر باعث تغییرات مثبت زیادی در فعالیت ذهنی این مرد شده بود بهتر است بدانید افراد موسیقیدان هوش بالایی دارند و اگر می خواهید عملکرد ذهنی تان را بالا ببرید به موسیقی روی بیاورید
استادان موسیقی اکنون میتوانند به کسب و کار خود ببالند، چرا که تحقیقات جدید نشان داده است نوازندگی باعث افزایش هوش و عملکرد بهتر مغز میشود.
این اولین باری است که ارتباط مستقیم بین “نوازندگی” و “افزایش هوش” مورد بررسی قرار گرفته است. دلیل آن هم این است که عوامل بسیاری در افزایش تواناییهای ذهنی تاثیر دارد و دانشمندان در گذشته نتوانستهاند این عوامل را تحت کنترل در بیاورند. برای مثال، عوامل اقتصادی-اجتماعی در تحقیقات گذشته به عنوان شاخصی برای بهبود وضعیت تحصیلی شناسایی شدند.
گفتنی است؛ انیشتین نواختن پیانو و ویولن را از مادرش فرا گرفته و برای تقویت مهارتهای ذهنی خود هنگام تدوین تئوریهایش از نوازندگی استفاده میکرد.
نکته جالب این است که تصور میشود نوعی همپوشانی بین متغیر یاد شده و “شناخت موسیقی” وجود دارد؛ به طوری که شاید بتوان گفت نوازندگان به طور کلی از موقعیت مالی بهتری برای یادگیری موسیقی برخوردارند.
تحقیقی در سال ۲۰۱۱ با بررسی ضریب هوشی کودکان نوازنده (در فاصله سنی ۹ تا ۱۲ سال) نشان داد، آنها از تواناییهای ذهنی مثل انجام چندین کار در یک زمان (multi-tasking)، تصمیمگیریهای منطقی و حل درست مسائل برخوردارند.
همچنین دانشمندان به تازگی با انجام آزمایشهای ام آر آی مغز افراد تاثیر موسیقی را بر عملکرد مغز افراد مورد بررسی قرار دادند. تصاویر اسکن مغز این افراد را در زیر مشاهده میکنید.
همانطور که از این تصاویر پیداست، نوازندگان در مقایسه با افرادی که هیچ تخصصی در زمینه موسیقی ندارند، در آزمونهای ارزیابی هوش نمرات بالاتری دریافت کردهاند.
مقاله حاضر با عنوان «موسقی راک چیست؟» گزیده ای هستند که به انتخاب مترجم، از مقاله ای توسط کِوین توئیت (Kevin Twit) درباره موسیقی راک با عنوان اصلی «معیارهایی برای قضاوت موسیقی راک» ترجمه شده اند. این مقاله در سال ۲۰۰۱ در سایت مجله هزار سوم ( IIIM Magazine) منتشر گردیده است.
ارزیابی موسیقی راک
موسیقی راک چیست؟ پاسخ دادن به این پرسش دشوارتر از آن است که در ابتدا به نظر می رسد. نویسندگان زیادی به طور کلی به این پرسش پاسخ داده اند و آن را همچنان در هاله ای از ابهام رها کرده اند. در اینجا نیز قصد پاسخگویی دقیق به این سوال را نداریم اما تلاش می کنیم تا چند مورد را درباره این نوع موسیقی بیان کنیم. در ابتدا به خاطر بسپارید که گوش کردن به یک قطعه و طبقه بندی آن بسیار راحت تر از توصیف کردن آن است.
تقریبا در جامعه امروز همه با گوش دادن می توانند تشخیص دهند که یک قطعه راک است یا خیر. به نظر نگارنده سه جنبه وجود دارند که باید در تعریف موسیقی راک گنجانده شوند.
موسیقی راک یک پدیده فرهنگی، سبک نوازندگی و فرم خاصی است. در هر حال هیچ کدام از این جنبه ها، به تنهایی، برای توصیف موسیقی راک کافی نیستند. موسیقی راک ارتباط تنگاتنگی با فرهنگ جوانان و کوشش برای جاودانه کردن جوانی دارد.
در واقع می توان گفت موسیقی راک شیوه ای است برای بیان پرستش جوانی در فرهنگ ما. شولتز و دستیارش بر این باورند که راک «سرود مشارکت درام گونه در زندگی نوجوانی است که سرشار است از تجربه عمیق باورها، ارزش ها و فعالیت های نوجوانان.» در اینجا شولتز به جنبه های جامعه شناسی راک اشاره می کند. اما موسیقی راک تنها به این جنبه ختم نمی شود. همانطور که آنها اشاره می کنند راک را می توان به عنوان گونه ای موسیقایی نیز تعریف کرد.
در واقع این جنبه از مفهوم راک است که تن به تعریف نمی دهد؛ اولا، موسیقی راک سبک خاص خود را دارد که از عناصر گوناگونی ناشی می شود مانند: ضربه، عمق احساسات (تأثیر گرفته از بلوز)، صداهای خاص (مانند صدای گوشخراش انسان، گیتار الکتریک و درامز) و برداشتی مشخص. رویکرد من، به عنوان یک موزیسین، نسبت به موسیقی راک با رویکردم نسبت به موسیقی جز، کانتری یا موسیقی کلاسیک بسیار متفاوت است.
این تفاوت را می توان در حال و هوای ریتم ها، استفاده از تزئینات میکروتونال، ویبراتو و تن هایی که به کار می برم احساس کرد. نکته جالب توجه این است که زمانی که کسی تلاش می کند موسیقی راک را به شیوه ای غیر اصیل اجرا کند یک موزیسین (و حتی طرفداران موسیقی راک) فورا متوجه می شود. «برداشتی» که درباره آن بحث شد چیزی نیست که بتوان با آگاهی از نت نویسی سنتی بدست آورد. این مفهوم هم شبیه به جمله بیل ادگار درباره موسیقی جز است؛ در واقع موسیقی جز یک سبک نوازندگی است و به همین دلیل «نت ها زیاد به درد نمی خورند مگر اینکه طرف واقعا موزیسین جز باشد!» این مسئله در مورد موسیقی راک هم کاملا صدق می کند.
موسیقی راک علاوه بر سبک خاص، فرم یا ساختار خاص خود را نیز دارد. اندرو چستر در مقاله ی بسیار پربار خود، بین «فرم اکستنشنال ساخت موسیقایی» که موسیقی کلاسیک غربی اکثرا از آن پیروی می کند (extensional form of musical construction) و «پیشروی اینتنشنال» (intensional development) به خوبی تفاوت قائل می شود. چستر اشاره می کند که در حالیکه موسیقی راک فرم هایی دارد که از حالت اکستنشنال پیروی می کنند (مانند موسیقی های غیر اروپایی دیگر)، اما پیشروی آن اینتنشنال است.
چستر توضیح می دهد که در پیشروی اکستنشنال «تم، واریاسیون ها، کنترپوآن، تونالیته ابزارهایی هستند که به صورت همزمان و در زمان (دیاکرونیک) از هسته های موسیقیایی پایه خروج می کنند. بدین ترتیب پیچیدگی بوجود آمده حاصل از ترکیب عناصر ساده است که در این واحد پیچیده، دست نخورده و متمایز باقی می مانند.» به بیان ساده تر، موسیقی با ترکیب خلاقانه عناصر کوچک در فرم های دلنشین علاقه مخاطب را جذب می کند.
دنیای کودکان پر از صدا و موسیقی است و در همه جای جهان کودکان دارای این قابلیت هستند که نسبت به موسیقی واکنش نشان دهند. آنها علاقه فراوانی به جستجو در امکانات صوتی هرچیز دارند و از ایجاد صدا از اشیا لذت میبرند و اگر این صدا دارای ریتم باشد، میتواند کاملا آنها را مجذوب کرده و انگیزه موسیقایی آنان را تقویت کند.
لیست رشته های ثبت نام بدون کنکور بدون آزمون دانشگاه آزاد بروجنرس واکنش بیولوژیکی بدن برای محافظت انسان از خطرات است اما برخی از ترسها ریشه در فرهنگ و اجتماع دارد که «ترس از صحنه» از جمله این گونه ترسهاست.پابلو کازالس۳، از بزرگترین نوازندگان ویولن سل در قرن بیستم، سال ۱۹۵۴ در مصاحبهای ترس از صحنه را اینگونه توصیف میکند: «هنوز اولین کنسرتم در بارسلونا را به خوبی به یاد دارم. همراه پدرم با تراموا به محل کنسرت میرفتم.به قدری نگران و پریشان بودم که ناگهان از جا پریده، فریاد زدم: «ابتدای قطعه را فراموش کردهام.» پدرم گفت: «آرام باش. همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت.
باور کنید با وجود اینکه پس از آن بیش از هزار بار بر روی صحنه رفتهام هنوز مانند اولین کنسرت احساس ترس و نگرانی میکنم.
این نگرانی برای همه نوازندگانی که در دوران طولانی فعالیت هنریام با آنها آشنا شدهام کاملاً طبیعی است اما هیچ یک مانند من اینگونه از ترس به ستوه نمیآیند.»
هلموت فونک۴، نوازنده تیمپانی ارکستر سمفونیک رادیو در هانوفر نیز آنچنان دچار ترس و اضطراب میشد که یک بار هنگام اجرا از صحنه گریخت و مجبور شد مدتی نوازندگی حرفهای را کنار بگذارد.
تنش و فشار عصبیای که مدتی قبل از اجرا بر وجود موزیسین، سخنران و یا هنرپیشه مستولی میگردد «ترس از رفتن بر روی صحنه» نام دارد. این ترس که مانع تبادل انرژی بین نوازنده و شنوندگان میشود در مواردی آنچنان شدید است که به لغو کنسرت میانجامد.
با جمعبندی تحقیقات انجامشده در این زمینه میتوان پی برد که ۵۰ درصد نوازندگان حرفهای و ۷۰ درصد دانشجویان موسیقی چنین ترسهایی را تجربه میکنند. در کل نوازندگان سه تا چهار برابر بیش از دیگران در معرض خطرات بالای چنین ترسهایی قرار دارند.
بسیاری از نوازندگان برای مقابله با این ترس مشتقاتی از بتابلاکرها۵ مصرف میکنند اما مصرف دایمی و نابهجای این قرصها و یا مصرف الکل نه تنها عوامل ایجاد این ترس را از بین نمیبرد بلکه در درازمدت به سلامت موزیسین نیز آسیب میرساند و تواناییهای تکنیکی و موسیقایی او را محدود مینماید.
عوامل جسمانی و روانی متعددی این ترس و نگرانی را موجب میشود.
هنگامی که نوازنده مقابل شنوندگان مردد و فاقد اعتماد به نفسِ کافی است مراکز کنترل بدن در هیپوتالاموس واکنش نشان داده، ترشح هورمونهای آدرنالین و نورآدرنالین از غدد فوق کلیوی افزایش مییابد.
این هورمونها همزمان اثرات مثبت و منفی بسیاری را دارا هستند. علایمی مانند لرزش زانوها، افزایش ضربان قلب و تعرق، وقفه در تنفس، لکنت زبان و ترس، از اثرات منفی این هورمونها هستند.
از سوی دیگر وجود این ترس و هیجان به میزانی که توانایی شخص را محدود ننماید همچون نیرو و محرکی است که بدون آن اجرا ممکن نیست.
نخستین نشانههای این ترس مدتها پیش از اجرا در اختلالات رفتاریای همچون خشم، زودرنجی و انزواطلبی نمود پیدا میکند و روابط شخص با دیگران بسیار آسیبپذیر میگردد.
حالات درونی نوازنده هنگام غلبه این ترس بسیار متغیر است. از طرفی با برانگیختن احساسات شنوندگان و به وجد آوردن آنان احساس بزرگی و شکوه مینماید و از طرف دیگر نگران است که نتواند انتظارات و خواستههای خود و دیگران را برآورده سازد.
به طور کلی نشانههای ترس از صحنه را میتوان در سه گروه زیر قرار داد:
۱ـ از کار افتادن بخشی از سیستم عصبی (Blockade)
2ـ واکنشهای روانتنی
۳ـ توجه نکردن به هویت خود و زوال شخصیت(Depersonalisation)
در حالت اول نوازنده احساس میکند قطعاتی را که قبلاً تمرین نموده بود از یاد برده است و بر حافظه، قدرت ادراک و احساس و حرکات خود کنترل و تسلط کامل ندارد.
واکنشهای روانتنی همانگونه که قبلاً نیز بیان شد در حالاتی همچون افزایش ضربان قلب و تعرق، خشکی دهان، احساس گرفتگی گلو، لرزش زانوها، بازوها و دست، کاهش قدرت تمرکز و حافظه آشکار میگردد.
در حالت سوم تسلط نوازنده بر خود در ارتباط با محیط و شنوندگان کم میشود و بسیار خشک و انعطافناپذیر بر روی صحنه حضور مییابد.
پیدایش ترس از صحنه اغلب ریشه در پروسه یادگیری و آموزش نوازنده دارد. عواملی مانند استرس تمرین و اجرا، موقعیت شغلی و اقتصادی نامشخص و فشارهای اجتماعی از دیگر عوامل بروز این ترس به شمار میروند.
معمولاً هنگامی که نوازندهای از شغل خود صحبت میکند نکاتی همچون استرس و رقابت، موقعیت شغلی نامطمئن، جنبه سوددهی و تجاری کار، قابلیت به اثبات رساندن خود و زبده و نخبه بودن را ذکر مینماید.
شرایط آموزشی نامناسب که اغلب در رابطه مستبدانه بین استاد و شاگرد متجلی میگردد میتواند انگیزه هنرجویی مستعد و ساعتها تمرین او را نقش بر آب سازد.
همینطور راهنماییهای ناکافی در مورد انتخاب ساز و قطعات، چگونگی نگهداشتن بدن، ویژگیهای خاص هر ساز، تمرین بسیار زیاد، انتظار و توقع بیش از حد از هنرجو و تحقیر او میتواند آسیبهای جبرانناپذیری در پی داشته باشد.
ارتباط بین ترس از صحنه و شرایط نامناسب آموزشی در مثال زیر به روشنی بیان میگردد، ویولونیست ۳۲ سالهای اغلب در ارکستر آنچنان دچار ترس و اضطراب میشود که بارها هنگام معرفی صحنه را ترک نموده است.
او میگوید: «ترسم از این است که شنوندگان پی ببرند چقدر بد مینوازم.»این نوازنده فراگیری ویولن را نزد پدرش که نوازندهای حرفهای و بسیار سختگیر بود آغاز نموده است. معلمان بعدی او نیز علاوه بر سختگیری پدر او را تحقیر مینمودند. «فقط باید تکنیک و حالت بدن آنها را میآموختم. همیشه امیدوار بودم روزی از موقعیت شاگردی و تحقیر دایمی معلمان رها شوم. هر کنسرت نیرو و انرژی فوقالعادهای از من میگیرد و ترس پیوسته با من است.»
گاهی نیز خانواده بدون توجه به خواستهها و تمایلات کودک تنها از روی جاهطلبی و یا تحقق آرزوهای برآوردهنشده خود کودک را به فراگیری ساز تشویق میکند که مقاومت درونی و بیمیلی نوازنده نسبت به ساز و شغل خود سالها بعد در اینگونه ترسها نمایان میگردد.
همچنین بر اساس تحقیقات، بسیاری از موزیسینها به اختلالات خودشیفتگی (نارسیستی) مبتلا هستند و دایماً نیاز به تأیید شدن از سوی دیگران دارند که در صورت برآورده نشدن این نیاز دچار ترس و عدم اطمینان میشوند.
هر قدر این ترس زمان طولانیتری بر شخصیت نوازنده خدشه وارد سازد درمان آن مشکلتر خواهد شد. اما اغلب مانند دیگر اختلالات جسمی ـ روانی بر روی این ترس نیز سرپوشی از سکوت گذاشته میشود و نوازندگان به خاطر خجالت و یا ضرر و زیان شغلی ترسشان را پنهان نگه میدارند.
از طرف دیگر این ترس در پشت اختلالات جسمانیای همچون اختلال در خواب، اضطراب و بیقراری و درد عضلات پنهان میماند و در تشخیصهای پزشکی نیز هنوز همچون گذشته تنها به عوارض جسمانی توجه میگردد و مسائلی مانند محیط خانواده و کار و پروسه آموزش نوازنده نادیده گرفته میشود و ریشه و عامل اصلی ایجاد ترس شناخته نمیگردد.
تکنیکها و راههای مختلفی برای برطرف نمودن این ترس وجود دارد. تصمیمگیری در مورد انتخاب راههای درمانی بهتر است با توجه به شدت و دوام ترس و موقعیتی که باعث بروز این حالت میشود صورت پذیرد.
کینزیولوگی یکی از راههای غلبه بر «ترس از صحنه» است.
منبع: ماهنامه موسیقی مقام
باور کنید با وجود اینکه پس از آن بیش از هزار بار بر روی صحنه رفتهام هنوز مانند اولین کنسرت احساس ترس و نگرانی میکنم.
این نگرانی برای همه نوازندگانی که در دوران طولانی فعالیت هنریام با آنها آشنا شدهام کاملاً طبیعی است اما هیچ یک مانند من اینگونه از ترس به ستوه نمیآیند.»
هلموت فونک۴، نوازنده تیمپانی ارکستر سمفونیک رادیو در هانوفر نیز آنچنان دچار ترس و اضطراب میشد که یک بار هنگام اجرا از صحنه گریخت .
لیست رشته های ثبت نام بدون کنکور بدون آزمون دانشگاه علمی کاربردی مراغه
روش های آموزش موسیقی و متدهای آموزشی این هنر بویژه برای خردسالان دهها سال است که در کشورهای پیشرفته جا افتاده و تدریس می شود اما در ایران هنوز اندر خم یک کوچه است.
هندزفری پکدار Sony MP3تعداد صفحات : 1